۶ سال شاهینیسم
دیگر شاهین، شاهین قبلی نبود. نمیتوانست باشد. همانطور که میخواست شده بود. آنهایی که نوشتههایش را میخواندند میدید. یاد گرفته بود به حرفشان بیاورد. خیلیهاشان مثل اطرافیانم در دنیای واقعی بودند. با همان بچه بازیها. با همان نق نقها. خیلیهای دیگر عدایش را در میآوردند که مثلا بهترند. اما خیلیها هم بودند که واقعا عالی بودند. از آنهایی که آرزو میکنی یک ساعت کنارشان بنشینی و گپ بزنی. از آنهایی که دوست داری اجتماعت باشند.
امروز دیگر شاهین، منی شده که دارد سعی میکند نقابش را بردارد. هر چند خوب میداند که… . به هر حال، شش سال شد. شش سال تغییرم مبارک ;-)